به گزارش خبرنگار سرویس اقتصاد پایگاه تخصصی وسائل بررسی وضعیت بازار و سنجش میزان انطباق آن با بازار مطلوب اسلامی نیازمند ارائه شاخصهای محاسباتی است. در این مقاله شاخص ترکیبی صداقت به عنوان یکی از شاخصهای ارزیابی وضعیت بازار ارائه میشود. این شاخص متغیرهای زمینهساز، فرایندی و جبرانی صداقت را در عرصههای مختلف بینشی ساختاری و رفتاری اندازه گیری میکند. منظور از صداقت؛ ملکه اخلاقی اکتسابی است که در ارتباط فرد با خود، خدا، افراد دیگر جامعه و با محیط تجلی یافته و موجب سازگاری میان گفتار، نوشتار و رفتار میشود. صداقت بازار به این است که چگونگی تعامل عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان، فضای فیزیکی، نورپردازی، چینش کالا و فضای حاکم بر بازار به طور پایدار واقعنما باشد؛ بهگونهای که هیچ گونه انحراف از حقیقت یا وارونهسازی آن در آن صورت نگیرد و اگر به هر دلیل انحرافی از واقعیت صورت پذیرفت، بازار انعطاف پذیری لازم برای جبران آن را داشته باشد. شاخص ترکیبی پیشنهادی صداقت میانگین وزنی «شاخص شناخت» مشتمل بر چهار نماگر به عنوان شاخص زمینه ساز، «شاخص قانونمندی و نظم»، و «شاخص حاکمیت اخلاق» با نماگرهای خاص خود به عنوان شاخص جریان به موقع اطلاعات و «شاخص خیارات» به عنوان شاخص جبران نارسایی بازار یا پنهانسازی عمدی با نماگرهای خاص خود، معرفی شدهاند.
مقدّمه
شاخص وسیلة اندازهگیری و سنجش یک متغیّر خاص در یک زمان یا مکان معیّن است. به عبارت دیگر، شاخص، ارزش مشخص تغییر نسبی یک رقم در فاصلة زمانی دو تاریخ یا در نقاط مختلف را نشان میدهد.1 شاخص ترکیبی برای ارزیابی و سنجش مفاهیم چند بعدی به کارگرفته میشود که توسط یک سنجة خاص و منفرد قابلیت اندازهگیری ندارد. برای نمونه، مفاهیمی همچون رقابت پذیری، صنعتی شدن، پایداری، جامعة دانش بنیان و سایر موارد، همگی مفاهیمی چند بعدی است و توسط یک سنجه قابل اندازهگیری نیست.2
برنامهریزی و تجزیه و تحلیل اقتصادی مستلزم در اختیار داشتن شاخصهای اقتصادی است. امروزه در کشورهای گوناگون، طیف وسیعی از شاخصها توسط مراجع آماری و علمی در هر زمینه تهیه میشود. از جملة مهمترین شاخصهای اقتصادی با نگرش اسلامی، شاخصهای بازار اسلامی است. لازم است اطلاعات معتبر، استاندارد و قابل اتکایی از وضعیت و روند تغییرات آن در دست باشد.
«صداقت» یک شاخص ترکیبی از مجموعهای از متغیّرها با وزنهای متفاوت است. این متغیّرها ممکن است زمینهساز، فرایندی و یا جبرانی باشند و در عرصههای بینشی، ساختاری و رفتاری وجود داشته باشند. بهکارگیری این شاخص در کنار دیگر شاخصها، میتواند وضعیت موجود بازار و تطابق آن با بازار مطلوب اسلام را مشخص کند. با بررسی وضعیت صداقت در بازار و بررسی متغیّرهای اثرگذار بر آن، میتوان مسئولان را نسبت به اتخاذ سیاستهای مناسب یاری کرد.
در این مقاله معیارها و شاخصهای صداقت با مطالعة منابع اولیة اسلامی، یعنی کتاب و سنّت، و نیز دیدگاه فقها و مفسّران و روش تحلیل روایی و به نحوی اجتهادی مطالعه و بررسی شده است. برای تعیین وزن شاخصها از فن، «فرایند تحلیل سلسله مراتبی» استفاده شد. به دلیل آنکه فن مزبور مبتنی بر نظر متخصص است، در این تحقیق از صاحبنظرانی که با متون کتاب و سنّت و منابع فقهی مربوط به بازار آشنایی خوبی دارند و از استادان دروس اقتصاد نیز هستند، استفاده شده است. به عبارت دیگر، متغیّرها از کتاب و سنّت و دیدگاه فقها، و وزن متغیّرها با استفاده از نظر متخصصان بر مبنای قرآن، روایات و متون فقهی و اخلاقی تعیین شده است.
پیشنیة تحقیق
متون روایی شیعه گنجینهای غنی از مباحث فقه و اخلاق بازار، به ویژه صداقت به معنای اعم، است. خمیر مایههای بحث صداقت و اجتناب از پنهانسازی اطلاعات در متون مزبور و کتب اخلاقی و منابع اسلامی فراوان به چشم میخورد.
در فقه اسلامی، معمولاً فقها از مباحث فقهی تجارت و کسب و کار به صورت مستقل با عنوان «کتاب التجارة» یا «کتاب المکاسب» به تفصیل بحث کردهاند.
علاّمه سید جعفر مرتضی در کتاب السوق فی ظل الدولة الاسلامیة ضمن بحث از اهمیت تجارت و تبیین بازار اسلامی از ابتدای پیدایش و استمرار آن، به مقررات و ضوابط بازار، تجارت خارجی و مالیاتها و دخالت دولت در بازار پرداخته است.
میثم موسایی در کتاب ِفرهنگ تجارت3 به بررسی رابطة فرهنگ و تجارت پرداخته و ابعاد گوناگون آن را بررسی کرده است. در این کتاب، جنبههای فرهنگی قوانین اقتصادی و نیز قوانین شرعی، که آثار اقتصادی دارند، بررسی شده و برخی خلأهای قانونی یا عدم اجرای آنها برای تحقق فرهنگ مناسب در حوزة تجارت و اقتصاد شناسایی و برخی اخلاقیات اقتصادی بازار برآورد است.
منصور زراء نژاد در مقالة «تأملی در ویژگیهای بازار از نظر اسلام و تاریخ مسلمانان»،4 ابوالفضل اکرمی در مقالة «بازار در تمدن اسلامی»،5 هادی غفّاری در کتاب نظام اقتصادی صدر اسلام،6 سیدمحمّد کاظم رجایی، در مقالة «ویژگیهای بازار اسلامی در نظریه و عمل» 7 انگیزههای الهی عناصر بازار اسلامی را علت اصلی پرهیز از پنهانکاری اطلاعات میدانند و ثمرة آن را «شفافیّت» معرفی نمودهاند که کارایی بازار را به دنبال دارد.
در تحقیقات موجود، تحقیق ویژهای بر پایة مبانی اسلامی دربارة شاخصسازی برای بازار اسلامی به طور عام و صداقت بازار به طور خاص صورت نگرفته است. در تحقیق حاضر، تلاش شده است جایگاه صداقت در بازار اسلامی تبیین و به شاخصسازی برای آن، پرداخته شود.
مفهوم «صداقت»
منظور از «صدق» در منطق، مطابقت خبر با واقع است، اما در اخلاق، به مطابقت خبر با اعتقاد خبررسان گفته میشود. در منطق، سخن از «صدق» و در اخلاق، سخن از «صداقت» است. «صدق» منطقی، وصف قضیه و به معنای مطابقت قضیه با واقع و نفسالامر است. برخی این صدق را مورد ملاحظه قرار داده و معتقدند: «صدق» مخالف کذب و به معنای «مطابقت خبر با نفسالامر است؛ یعنی مطابقت با آنچه در لوح محفوظ است. کسی که در گفتار راستگو باشد «صادق» است و «صدوق» صیغة مبالغة و زمانی که «صادق» به صورت مطلق گفته میشود، منظور امام جعفر بن محمّد الصادق(ع) است.8
برخی معتقدند: صدق و کذب به معنای اولیه، تنها در گفتار و در جملة خبریه معنا میدهند و مطابقت گفتار با ضمیر و درون و واقع را «صدق» میگویند و در صورتی که یکی از شروط مزبور نباشد، صدق تام نخواهد بود.9 گاهی «صدق» به معنای جامع اوصاف پسندیده آمده است.10 میتوان گفت: کامل هر چیز را «صدق» میگویند و «صدّیق» کسی است که تمام اوامر الهی را باور کند. نبی گرامی را به این دلیل که شبههای در اوامر الهی نداشت، «صدیق» میگویند.11
اصل اولیه در مادة «صدق» تمام و کامل بودن، سلامت از خطا و خلاف، و بر حق بودن است. این معنای اولیه در کاربردهای گوناگون تفاوت میکند.12 «صدق» در قول، در نیت، در عزم، در وفا به عزم، در اعمال، و در مقامات دین از درجات صدق نام برده شده است «صدّیق» کسی است که در جمیع این امور صادق باشد و اگر در بعضی صادق باشد و در بعضی نباشد، تنها در آنچه صادق است، او را صادق میخوانند؛ مثلاً، کسی که در گفتار صادق باشد او را «صادق القول» میخوانند.
با تأمل در معنای لغوی و اصطلاحات اندیشمندان، میتوان «صداقت» را این گونه تعریف کرد: «فضیلت اخلاقی اکتسابی ذومراتب، که در ارتباط شخص با خود، خدا، دیگر افراد جامعه و محیط تجلّی پیدا میکند و در فرد به عنوان یک ملکة رسوخ یافته، پدیدار میگردد و در نتیجه، میان ظاهر و باطن، گفتار با نوشتار و بیان کالبد و رفتار و همة اینها با یکدیگر تعادل برقرار میگردد.»
صداقت بازار به این است که عوامل آن، یعنی عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان، نوع برخوردشان با یکدیگر، فضای فیزیکی، نورپردازی، چینش کالا، و فضای حاکم بر بازار به گونهای پایدار، واقعنما باشد، به گونهای که انحراف از حقیقت یا وارونه سازی آن به هر نوع ممکن صورت نگیرد، و اگر به هر دلیلی انحرافی از واقعیت صورت پذیرفت، بازار انعطافپذیری لازم برای جبران آن را داشته باشد.
با پایداری صفت «صداقت» و رسوخ آن در عوامل بازار ـ یعنی عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان ـ این صفت در بازار تجلّی پیدا میکند. در نتیجه، بازار را میتوان متصف به «صداقت» کرد و گفت: بازار از این درجه از صداقت برخوردار است.
صداقت موضوعی اساسی در روابط اجتماعی، از جمله روابط عرضه و تقاضاست. تبلیغات کاذب، برچسبهای خلاف واقع، دروغ، فریب، غش، تبانی، خلف وعده، خیانت در امانت و بیانصافی از مظاهر فقدان صداقت در بازار است. فقدان صداقت میان تولید کنندگان و تقاضا کنندگان یا بازار، هزینههای زیادی بر آن تحمیل و آسیبهای فراوانی به آن و در نتیجه جامعه وارد میکند. فقدان صداقت در بازار کار و عوامل تولید، به عیب پوشانی، سرقت از کار و کمفروشی، بیمسئولیتی، فرصتطلبی، و سرانجام، به افت کیفیت و بازدهی پایین تولید میانجامد.
انواع شاخصهای صداقت
برای سنجش میزان صداقت، چند نوع شاخص میتوان تعریف کرد. بر حسب تقسیم شاخصها به «زمینهساز»، «فرایندی» و «جبرانی»، میتوان گفت: شاخصهای «زمینهساز»؛ شاخصهایی است که زمینه را برای صداقت بازار فراهم میکند. شاخصهای «فرایندی» یا «جریان بهموقع اطلاعات»؛ شاخصهایی است که در فرایند عملیات مبادله تحقق مییابد و چون ممکن است به هر دلیل پنهانکاری در مبادله صورت پذیرد شریعت مقدّس اسلام اختیار فسخ را با ضابطهای مشخص جعل کرده است تا جبران کنندة نارسایی بازار در کشف اطلاعات یا پنهانکاری یکی از طرفین مبادله باشد.
1. شاخصهای زمینهساز
هرچقدر شناخت طرفین مبادله نسبت به احکام، مقررات و اخلاقیات بازار بیشتر باشد، بصیرت لازم برای طرفین قرارداد بیشتر پدید میآید و زمینه برای مبادلة آسان فراهم میگردد. گرچه حاکمیت ارزشها و اخلاق به صورت مطلق میتواند از جمله عوامل زمینهساز صداقت باشد، ولی اخلاق بازار و آنچه در اینجا به عنوان شاخصهای ایجابی و سلبی مورد توجه قرار گرفته، شاخصهای جریان صداقت در فرایند مبادله است. پس حاکمیت اخلاق افزون بر اینکه شاخص جریان بهموقع اطلاعات است، به صورت مطلق، نقش زمینهساز را نیز دارد. از یک سو، میزان اهتمام بازاریان به حاکمیت اخلاق در سلسله علل قرار میگیرد و زمینهساز صداقت بازار است و از سوی دیگر، وجود این شاخصها خود صداقت و جریان بهموقع اطلاعات است.
شناخت: منظور از «شناخت» آگاهی نسبت به احکام، مقرّرات و اخلاق معاملات است. تأکید بر آموزش احکام معاملات (فقه) پیش از پرداختن به تجارت،13 بیانگر اهتمام اسلام به شناخت و آگاهی از احکام بازار است. دانش بازاریان نسبت به احکام تجارت و مصادیق آن، موجب میشود آنان به ربا، غش و سایر محرمات مبادله آلوده نشوند و مبادلات به صورت صحیح و شرعی انجام گیرد. شناخت احکام از الزامات رعایت حلال و حرام در کسب است. بخش قابل توجهی از احکام و اخلاقیات بازار، اطلاعات مربوط به مبادلات است. در قوانین و مقرّرات اسلامی، متغیّرهای متعددی باید معیّن و شفّاف باشد. اگر آگاهی نسبت به این مقررات وجود نداشته باشد چگونه میتوان آن را به مرحله اجرا آورد؟ صداقت در اجرای احکام و رفتار بر اساس احکام و اخلاقیات اسلامی، مبتنی بر شناخت احکام قوانین و اخلاقیات است.
در روایت معاویة بن وهب از امام صادق(ع)، بر شاخص بودن شناخت حلال و حرام الهی برای صداقت تصریح شده است. وی میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمودند: نشانة دروغگو آن است که براى شما از مشرق و مغرب سخن مىگوید و از زمین و آسمان گفتوگو مىکند، ولى اگر از حرام و حلال خدا از وى سؤال کنند، چیزى نمىداند.14
اطلاع خریداران و فروشندگان از حقوق خود، شروط معامله و احکام مربوط به معاملات سبب میشود که آنها در معاملات خود متحمّل ضرر و زیان ناشی از عدم آگاهی نشوند. افزون بر این، آگاهی از احکام، انگیزة عمل به احکام اسلامی را افزایش داده و کمک میکند افراد از معاملات مشکوک، که مُخلّ شفّافیت بازار است، دوری گزینند. امام صادق(ع) میفرمایند: کسی که میخواهد تجارت کند، باید تفقّه در دین پیدا کند تا بتواند حلال و حرام را تشخیص دهد. کسی که بدون تفقّه (آگاهی نسبت به احکام شرعی) وارد تجارت شود، گرفتار شبهات میشود.15
مسلّماً برای عمل به اخلاق و آداب اسلامی در تجارت، شناخت آداب تجارت، ضروری است و آگاهی از اخلاق تجارت، زمینة التزام به فضایل اخلاقی را فراهم میسازد. هرچند خوب بودن راستگویی،16 وفای به عهد17 و انصاف،18 از بدیهیات است، ولی توجه به نقش فضایل اخلاقی در سعادت وخوشبختی انسان از یک سو، و نقش رذایل اخلاقی، همچون دروغ و فریب و ظلم در انحطاط انسان، از سوی دیگر، موجب میشود افراد انگیزة بیشتری برای عمل کردن به اخلاقیات داشته باشند. روشن است که ترویج صفات اخلاقی در بازار اسلامی، صداقت را نهادینه میکند و مؤسسات تولیدی را از پنهانکاری باز میدارد و موجب نهادینه شدن روح صداقت در بازار میگردد. در روایات فراوانی،19 بر آداب و اخلاق تجارت تأکید شده، و در کتب روایی، فصلهای مستقلی20 به آداب تجارت اختصاص یافته است.
نماگرهای شناخت: شناخت با سه نماگر زیر اندازهگیری میشود: میزان اطلاعات از ارکان، اصول، واجبات و محرمات مبادله؛ میزان اطلاعات نسبت به مستحبات، مکروهات و اخلاقیات مبادله؛ و میزان اطلاعات نسبت به قوانین و مقررات کشوری مربوط به بازار. میانگین وزنی سه نماگر فوق، شاخص شناخت را تشکیل میدهد. به طور طبیعی شاخص شناخت با وزن خاص خود از متغیرهای میانگین وزنی صداقت است.
2. شاخصهای فرآیندی
شاخصهای فرایندی یا جریان بهموقع اطلاعات از یک سو، بیانگر این است که اطلاعات لازم در فرایند مبادله تا چه بهموقع در اختیار خریداران و فروشندگان قرار میگیرد. این شاخص، از سوی دیگر، دلالت میکند بر اینکه تا چه مقدار موانع صداقت و ارائه اطلاعات برداشته شده است. شاخص قانونمندی و نظم، و دیگر شاخصهای اخلاق ایجابی در بازار اسلامی بیانگر تبادل بهموقع اطلاعات در بازار است، و میزان پایین غش و تبانی در بازار نشان میدهد که موانع افشای اطلاعات تا حدّ زیادی، برطرف شده است.
الف. حاکمیت اخلاق (ایجابی):
اخلاق رکنی از ارکان سهگانة اسلام است و در کنار عقاید و احکام قرار دارد. در آموزههای اسلامی، اقتصاد و بازار از معنویت و اخلاق جداییناپذیر است. تهذیب و سلوک عرفانی نه تنها از اقتصاد و بازار جدا نشده، بلکه با یکدیگر عجین گشته و فقه و اخلاق و بازار، در نظریه و در بازار شکل گرفته در تمدن اسلامی، با هم همراهند.
«اخلاق در بازار اسلامی» مفهومی است که با رعایت آن، انسان درجهای از کمال را کسب میکند، به خداوند متعال نزدیکتر میشود و از ثواب اُخروی بهرهمند میگردد. انسان دینمدار در سایة توجه به گسترة وسیع زندگی،21 جاودانگی زندگی پس از مرگ، امانت بودن نعمتهای الهی،22 و نیز نظام عادلانة پاداش و عقوبت اُخروی، مجهّز به نوعی نیروی انگیزشی و کنترلی درونی میشود که با جلوگیری از بروز لغزشهای فردی و اجتماعی، نه تنها او را به عمل به وظایفش نسبت به خود، سایر انسانها و حتی طبیعت پیرامونش فرامیخواند،23 بلکه او را بهسوی انجام کارهای خیر سوق میدهد.24 رواج چنین نگرشی در بازار اسلامی، منجر به رفتار صادقانه بازاریان شده، فضای بازار را شفّاف سازد.
اسلام تلاش دارد تا با گسترش دید انسانها نسبت به زندگی پس از مرگ، امانتدار پنداشتن آنان نسبت به نعمتهای الهی، و نیز تعریف هویّت دینی برای صاحبان کسب و کار، به فضای تجارت رنگ و بوی عبادی ببخشد. تلاش برای نهادینه کردن ارزشهایی از جمله انصاف25 و ایثار26 در بازار، منعکس کنندة رویکرد متعالی اسلام به اخلاق کسب و کار است. نهادینه شدن این ارزشها با گسترش دید مؤمنان نسبت به تجارت امکانپذیر است. بر همین اساس، از مؤمنان خواسته شده است به تجارت با خداوند متعالی بپردازند؛ تجارتی بسیار سودآورتر از تجارتهای دنیایی.27 آنان میتوانند با اعمال صالح، به ثواب اخروی دست یابند.28 بر اساس این نگرش، مؤمنان با فروش متاع خود، به بهشت برین بهعنوان متاعی ارزشمند دست یابند.29 چنین تحلیلی میتواند علاوه بر جلوگیری از تنشهای اقتصادی و اجتماعی در بازار، زمینهساز بروز و ظهور بسیاری از فضایل اخلاقی در فضای کسب و کار شود.30
رویکرد اسلام به صداقت بازار اسلامی را میتوان از دستورهای اخلاقی وارد شده درباره تجارت استنباط نمود. سفارش به راستگویی در معامله،31 وفای به عهد،32 امانتداری،33 انصاف،34 نهی از غش،35 نَجش،36 تدلیس،37 کتمان عیب38 و تدابُر39 نشانگر آن است که اسلام از نوعی اخلاق متعالی در فضای کسب و کار حمایت میکند که افزون بر شفافیّت قوی، صداقت نیز بر بازار حاکم میشود.
مسئلة اخلاق در فضای کسب و کار، اخیراً مورد توجه اقتصاددانان غربی هم قرار گرفته است. بعضی از آنان بر نقش اخلاق به عنوان یک عامل مهم در سالمسازی فعالیتهای تجاری تأکید میکنند. اخلاق در اقتصاد متعارف تا حدّ مخالف نبودن با قوانین و مقرّرات40 تنزّل یافته و به رابطة اخلاق با اعتقاد به مبدأ و معاد بیتوجهی شده است. اصولاً اقتصاد متعارف به دلیل مشکل در مبانی معرفتشناختی، جهانشناختی و در نتیجه، مبانی انسانشناختی و رسیدن به مادیگرایی محض، ظرفیت درک و هضم اخلاق برگرفته از توجه به مبدأ و معاد و هدف قرار دادن قرب ربوبی را ندارد.
در آموزههای اسلامی، اقتصاد و بازار از معنویت و اخلاق جداییناپذیر است. بازار با فقه و اخلاق، در متون روایی با یکدیگر عجین گشته و در بازار شکل گرفته در تمدن اسلامی با هم و همراه گشته است.
روشن است که تمامی فضایل اخلاقی و صفات کمالی بر صحیح عمل کردن طرفین مبادله اثر مثبت خواهد گذاشت و انسان متصّف به این فضایل در ارتباط با کسی که از درجة کمتری از این صفات برخوردار باشد. نسبت به دنیا کمتر حریص است و از دروغ و پنهان کاری بیشتر پرهیز میکند.
واژة «صداقت» نه تنها صداقت در گفتار، بلکه معنای وسیع آن را در نظر دارد که شامل صدق در نیت، ساختار و رفتار نیز میشود. راستگویی، امانتداری، وفای به عهد و هر چه در گفتار یا در عمل، واقع را نمایان میکند و به اطمینان و اعتماد طرفین مبادله منجر گردد، در دایرة صداقت بازار قرار دارد. در ذیل، برجستهترین فضایل اخلاقی، که بر صداقت بازار اثر مستقیم دارد، به عنوان شاخصهای حاکمیت اخلاق (ایجابی)، برای سنجش میزان صداقت ـ به معنای اعم ـ مورد ملاحظه قرار گرفته است:
1. قانونمندی و نظم: منظور از «قانونمندی و نظم» در بازار اسلامی این است که هر مبادله باید در قالب قرارداد خاصی صورت گیرد. هر قرارداد صیغة خاص و ضوابط مخصوص به خود را دارد و با ایجاب و قبول طرفین منعقد میشود. در بازار اسلامی، لازم است مفاد قرارداد با اجزای آن تعیین گردد. بر اصول و مقوّمهای قرارداد، قیود و شروط مبادله باید دقیقاً با رضایت طرفین توافق شود. نوع قرارداد، قیمت، مقدار کالا، کیفیت کالا، زمان قبض و اقباض، و سایر زمانهای مورد نیاز تعیین، شروط قرارداد دقیقاً مشخص و اوصاف کالا بیان و در مرئی و منظر طرفین قرارداد قرار گیرد و قرارداد بر مبنای آن اطلاعات انشا شود. طرفین مبادله باید با آگاهی کامل نسبت به آنچه در مبادله مهم است و در قیمت آن نقش دارد، وارد مبادله شوند.
بسیاری از نارساییهای اطلاعات در بازار، که منشأ اختلال در صداقت بازار و سلب اعتماد عوامل بازار میشود، به دلیل عدم ثبت دقیق معاملات و دیون است. عدم توافق برحسب تراضی و عدم ثبت قراردادها و پیمانهایی که انسانها با یکدیگر میبندند، زمینههای سلب اعتماد و اطمینان نسبت به یکدیگر را فراهم میآورد و روابط انسانها را تیره نموده، نظم بازار را برهم میریزد.
قرآن کریم در بزرگترین آیة خود،41 به اهمیت مسئلة کتابت دیون پرداخته و بهطور مفّصل شرایط آن را توضیح داده است. هرچند آیة شریفه مربوط به نوشتن بدهیهایی است که از قرض و معاملات دیگر ناشی میشود ـ بهگونهای که در پایان آیه، تصریح فرموده که در معاملات نقدی نیازی به کتابت نیست ـ ولی از یک سو، در برخی روایات42 بر شاهد گرفتن در معاملات نقدی تأکید شده است. از سوی دیگر، با استفاده از برخی جملات این آیة شریفه، میتوان تأکید بر کتابت معاملات نقدی را نتیجه گرفت. روشن است که استنتاج استحباب برای کتابت معاملات نقدی، به ویژه معاملات مهم، با جواز عدم کتابت تصریح شده در آیة شریفه ـ همچنان که برخی از مفسّران استفاده کردهاند ـ ناسازگاری ندارد.43
در آیة مزبور به این موارد امر شده است: تدوین و ثبت دیون،44 تعیین دقیق زمان بازپرداخت دین،45 تدوین شخص ثالث عادل برای اطمینان نسبت به مداخلات احتمالی طرفین،46 رعایت تقوا در تدوین سند و دقت در عدم اجحاف به طرف مقابل،47رعایت حقوق افراد سفیه و ناتوان،48 و معاملة به عدالت نزدیکتر49 در صورت توجه به موارد مزبور، مبادلات محکمتر و اعتماد عوامل بازار بیشتر و بدبینی در آن کمتر50 و در نتیجه، فضای بازار برای صداقت بیشتر فراهم خواهد بود.
شاخص «قانونمندی» و نظم یکی از مهمترین شاخصهایی استکه بیانگر میزان صداقت در بازار است. روایات و فقه اسلامی بر اهمیت تعیین ابعاد گوناگون مبادله تأکید دارند. این شاخص از میانگین وزنی مواردی که باید در مبادله مشخص شود، یعنی وجود قرارداد و تعیین نوع و طرفین مبادله، تعیین قیمت، مقدار و ویژگی کالا و نظم فیزیکی بازار به دست میآید.
2. راستگویی: راستگویی در اینجا، اخص از صداقت است. راستگویی قسیم وفای به عهد، امانتداری و انصاف است و شامل آنها نمیشود؛ همچنان که دروغگویی قسیم خیانت در امانت، بیوفایی نسبت به عهد و پیمان، و بیانصافی است و شامل آنها نمیشود. در دین اسلام، راستگویی از صفات خداوند متعال51 و از اخلاق برجستة انبیا(ع)52 دانسته شده و بر راستگویی بهعنوان یکی از صفات متعالی اهل تقوا53 و ایمان54 تأکید شده است، بهگونهای که انسان راستگو در آخرت با ائمّة اطهار(ع)55 و نیکان56 همنشین است. تاجر مسلمان در بازار اسلامی، باید به راستگویی متصف باشد. در روایات، تأکید شده است که راستگویی موجب جلب روزی57 میشود و در بعد فردی، اعتبار اجتماعی و اعتماد مردمی به ارمغان میآورد که نقش بسزایی در رونق فعالیتهای اقتصادی دارد. پیامبر گرامی(ص) میفرمایند: ای گروه تُجّار، همگی روز قیامت مجرم و گناهکار برانگیخته میشوید، مگر کسانی از شما که راستگو باشند.58 علاوه بر فواید اخروی راستگویی، تاجر راستگو میتواند از منافع دنیوی آن نیز بهرهمند گردد. امام صادق(ع) میفرمایند: بر تو باد به راستگویی و امانتداری، تا در داراییهای مردم شریک گردی.59
صفت راستگویی علاوه بر اینکه خود عین صداقت ـ به معنای اخص ـ است، موجب تقویت انصاف، قناعت، امانتداری و وفای به عهد، ـ یعنی صداقت به معنای اعم ـ نیز میشود. تاجرِ صادق از غش در معامله، کتمان عیب و تدلیس خودداری نموده، در تبانی علیه دیگران شرکت نمیکند. به عبارت دیگر، کلید همة خوبیها راستگویی است؛ همچنان که همة بدیها در صندوقچهای قرارداده شده و کلید آن دروغ است. 60 بنابراین، راستگویی تاجر یکی از مؤلّفههای اصلی در حاکمیت اخلاق اسلامی است و نقش برجستهای در تأمین صداقت بازار دارد؛ همچنان که دروغگویی، عامل اصلی تبانی، غش، فریب و پنهانکاری است.
تولیدکنندة راستگو، از بهکارگیری مواد اولیه و ترکیبات تقلّبی خودداری میکند، از بستهبندیهای فریبنده پرهیز مینماید، مشخصات صحیح و درست روی کالای خود ثبت میکند، و در تبلیغات خود به دروغ متوسّل نمیشود. راستگویی در بازار اسلامی شامل راستگویی در گفتار و تبلیغ، ثبت مشخصات بر روی کالا، الصاق برچسبها و توزین درست میشود. هرقدر میزان راستگویی بیشتر باشد، پنهانکاری کمتر صورت میگیرد و بازار صادقتر خواهد بود.
با توجه به مباحث مزبور، برای اندازهگیری میزان راستگویی در بازار، شاخصهای ذیل پیشنهاد میشود: سازگاری و هماهنگی مبادله با قرارداد (نوع کالا، وزن، قیمت، زمان و شروط)، میزان سازگاری برچسب کالا (وزن، قیمت، کیفیت، ترکیبات) با واقعیت و میزان سازگاری تبلیغات با واقعیت.
میانگین وزنی سه نماگر ذکر شده، شاخص صداقت (راستگویی) را تشکیل میدهد. این شاخص با وزن خاص خود، از متغیّرهای معیار اخلاق ایجابی بوده که آن معیار، خود از متغیّرهای اصلی میانگین وزنی صداقت و عدم پنهانکاری اطلاعات است.
3. وفای به عهد: یکی از معیارهای تحقق صداقت در سازکار بازار اسلامی، میزان پایبندی افراد به تعهدات خودشان است. این معیار در داد و ستد بهعنوان یک اصل مسلّم، حتی در اختلاف بین طرفین مبادله، قابل استناد است.
مفسّران، «صداقت» در آیة شریفة: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ (احزاب: 23) را به این معنا گرفتهاند که با رفتار خود، به عهد خود وفا کردند. همچنین جملة لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ (احزاب: 8) را بیانگر این موضوع میدانند که اعتراف به حق، با زبان تنها کافی نیست، در عمل و رفتار باید آن را نشان داد. در متون روایی«غبن مسترسِل» حرام دانسته شده است. «مسترسِل» به کسی گفته میشود که به او وعدۀ ارزانفروشی داده شده است، ولی به آن عمل نمیشود. «مسترسل» طبق وعدهای که بهوی داده شده، با اطمینان اقدام به معامله میکند، ولی طرف مقابل از اطمینان او سوء استفاده نموده، کالا را گران میفروشد. این کار خلف وعده بهشمار آمده، زمینههای نااطمینانی در بازار را فراهم میکند.
اسلام بهطورکلی، نسبت به لزوم وفای به عهد و پیمان اهمیت ویژهای قایل شده و آن را نسبت به هر مؤمن یا غیر مؤمنی لازم شمرده است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «به عهد و پیمان خود، وفا کنید که دربارة آن از شما سؤال خواهد شد.» (اسراء: 34) همچنین میفرماید: «ای مؤمنان، به عهد خود وفادار باشید.» (مائده: 1) این مسئله آنقدر با اهمیت است که امیرالمؤمنین علی(ع) آنرا از نشانههای ایمان معرفی کرده، بالاترین امانت میدانند.61 پیامبر اکرم(ص) معیار وجود و عدم ایمان را وفای به عهد معرفی میکنند.62
وفای به عهد و پیمان از نظر اسلام، تا آنجا اهمیت دارد که اگر یک سرباز عادی در جبهة اسلام، به گروهی از مشرکان امان دهد، رعایت این اماننامه بر همة مسلمانان لازم و واجب است. گروهی از دانشمندان معتقدند: از جمله اموری که در صدر اسلام موجب رویآوردن مشرکان به اسلام شد همین پایبندی به پیمانها و مراعات سوگندها بود.63 از سوی دیگر، بیتوجهی به پیمان و عهد موجب آسیب دیدن جامعه میشود. در بازار، یکی از مهمترین ارکان جامعة اسلامی، است، وجود وفای به عهد و پیمان از اهمیت خاصی برخوردار است و چنانچه مشاهده میشود، بسیاری از نزاع و خصومتها در بازار به دلیل شکستن عهد و پیمانها در انجام مبادلات است.
پایبندی به عهد و پیمان را میتوان شاخصی مهم در ارزیابی صداقت بازار بهشمار آورد؛ زیرا هرقدر افراد بازار به عهدهای خود بیشتر ملتزم باشند، افرادی که در این بازار دست به مبادله میزنند نگرانی نقض پیمان طرف دیگر مبادله را نداشته، با خاطری مطمئن به مبادله اقدام مینمایند. اما در بازاری که اهل آن به پیمان خود پایبند نباشند، همیشه نگرانی از خلف وعده برای افراد مبادله کننده وجود دارد و ترس از متضرّر شدن در انجام داد و ستدها از بین نمیرود. بنابراین، در بازار اسلامی پیمانها بهطور شفّاف و روشن در متن عقد مبادله، بیان شده و پایبندی به انجام آنها از سوی طرفین ضامن اجرایی آن و موجب تحقق صداقت است.
اندازهگیری میزان وفای به عهد در بازار از طریق ذیل انجام میگیرد: تحویل به موقع کالا و وجوه (اختلاف زمان سررسید با زمان تحویل کالا یا قیمت، میزان بدهیهای معوّق، میزان چکهای برگشتی)، خدمات پس از فروش و سایر تعهدات (عمومی و مشروط). میانگین وزنی این سه نماگر شاخص وفای به عهد را تشکیل میدهد. این شاخص با وزن خاص خود از متغیرهای معیار اخلاق ایجابی است که آن معیار، خود از متغیّرهای اصلی میانگین وزنی صداقت بازار بهشمار میآید.
4. امانتداری: «امانتداری» از مصادیق صداقت،64 روش و منش نیکان65 و وصف انسانهای شایسته66 است. یکی از معیارهای سنجش صداقت عوامل بازار، میزان امانتداری آنان است.67 خـداونـد متعال در قـرآن کریم نسبت بـه حـفظ امانت و سپردن آن به دست صاحبش تأکید میفرماید68 و خیانت در امانت را خلاف تقوا میداند.69 حق ـ جلّ و علا ـ هیچ پیغمبری را جز به دلیل امانتداری و راستگویی نسبت به نیکوکار و بدکار مبعوث نکرد.70
امانتداری را میتوان با نماگرهای پرداخت به موقع ثمن و مثمن، مراقبت از کالا در زمان تعمیر و کمفروشی سنجید. میانگین وزنی این سه نماگر شاخص امانتداری را تشکیل میدهد. این شاخص با وزن خاص خود، از متغیّرهای معیار اخلاق ایجابی است که آن معیار، خود از متغیّرهای اصلی میانگین وزنی صداقت و عدم پنهان سازی اطلاعات است.
5. انصاف: در قرآن کریم، خداوند متعال به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مىدهد.71 ائمّة اطهار(ع)، عدالت در این آیه را به انصاف تفسیر نموده میفرماید:72 انصاف به معنای آن است که نفس خویش را میزان قرار دهی و هرچه را که برای خود نیک میشماری برای دیگران هم نیک بدانی، و هرچه را برای خود مکروه میداری برای دیگران هم مکروه بشماری. مسلماً در فضای بازار، هیچکس دوست ندارد طرف مقابل به او خیانت کند، دروغ بگوید، و عیب کالایش را کتمان کند. با این تعریف از «انصاف» هر کس در بازار باید خود را بهجای طرف مقابل بگذارد و از دروغ، خیانت، کتمان عیب، تبانی و مانند آن بپرهیزد و با برخورد صادقانه با طرف مقابل، به صداقت بازار کمک کند.
«انصاف» در تعریف دیگر، به معنای قناعت به سود کم آمده است. ریشة بسیاری از رذایل اخلاقی در بازار، حرص و طمع است. اسلام مهمترین سلاح مبارزه با حرص و طمع را مزیّن شدن به صفت قناعت معرفی میکند که ثمرهاش انصاف است.73 کسی میتواند به صفت قناعت مُزیّن شود که به سود کم اکتفا کند.74 بنابراین، در بازار اسلامی به کاسب توصیه شده است به سود کم قناعت کند و در بعضی روایات آمده است: «در صورتی که فروشنده به مشتری بگوید بیا تا با تو معاملهای نیکو نمایم، سود گرفتن حرام است.»75
در آموزههای اسلامی، به نرخ سودی توصیه شده است که به هیچیک از دو طرف معامله، اجحافی نشود. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: قیمتها باید به نحوی باشد که به هیچیک از طرفین مبادله اجحاف نشود. 76 آنگونه که از برخی روایات برمیآید، امتناع از نرخگذاری، مربوط به شرایط طبیعی بازار و برای جلوگیری از اجحاف به فروشندگان و اخلال در روند عرضه و تقاضاست.77 بنابراین، تریدی نیست که سودخواهی بیش از اندازة متعارف، نکوهیده است. پس اهل بازار اسلامی باید به سود عادلانه قناعت نموده، به اجحاف به طرفین راضی نشوند. وقتی در بازار قناعت به سود عادلانه نهادینه شود، انگیزة فریب و کتمان اطلاعات به حداقل رسیده، میزان صداقت و در نتیجه، شفّافیت بازار افزایش مییابد.
شاخص «انصاف» به وسیلة نماگرهای نرخ سود؛ انواع کمفروشی، ارتکاب محرّمات (رباخواری غش و تدلیس)، و مدح کالای خود و مذمّت کالای دیگران قابل اندازهگیری است. این شاخص با وزن خاص خود، از متغیّرهای معیار اخلاق ایجابی است که آن معیار خود از متغیّرهای اصلی میانگین وزنی صداقت و عدم پنهانسازی اطلاعات است.
ب. حاکمیت اخلاق (سلبی):
طبیعت سودجوی انسان، بهطور معمول، به دنبال حداکثرسازی سود برای خود است. پیگیری نفع شخصی، آن چنان در میان انسانها رواج دارد که برخی اقتصاددانان از آن به عنوان یکی از اصول موضوعة علم اقتصاد یاد میکنند، و فقدان ابزارهای کنترلی در هر نظامی سبب سوء استفادهها و نابسامانیهای فراوانی میشود که گاه موجب از بین رفتن تمام ارزشهای اخلاقی میشود.
به دلیل ارتباط مستمر عوامل بازار با پول، آنان بیشتر در معرض هجوم شیطان قرار دارند. به همین دلیل، بازار دایم مورد فریبکاری و سوءاستفادة سوداگران قرار دارد. حتی در ملتهای گذشته، که نظام بازار پیچیدگی زیادی نداشت، نیرنگهایی همچون احتکار، غش در معامله، تدلیس، تبانی، کمفروشی و گرانفروشی رواج داشت. حضرت شعیب ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ قوم خود را از کم فروشی برحذر میداشت.78 همچنین سورهای در قرآن کریم به نام کمفروشان اختصاص یافته79 که در آن، علاوه بر توصیف کمفروشان، نسبت به عواقب آن نیز هشدار داده است. 80
در بازار اسلامی، افزون بر تشویق به کسب فضایل اخلاقی، از رذایلی مانند غش در معامله، تدلیس، نَجش و تدابُر که همگی ریشه در نیرنگ و فریبکاری دارند، نهی شده است. رذایل اخلاقی مصادیق زیادی دارد و هریک به نحوی روحیة سودطلبی و حرصورزی انسان را افزایش میدهد، ولی غش ـ که شامل تدلیس هم میشود ـ «تُبانی» هر یک از طرفین مبادله، کتمان واقعیت و نقطة مقابل صداقت است. به همین دلیل، از این دو رفتار منفی اخلاقی به عنوان شاخص صداقت با امتیاز منفی استفاده شده است. روشن است که به دلیل رابطة منفی میان غش و تبانی و صداقت، وجود آنها نشان دهندة بیصداقتی بازار است.
1. غش: «غش» در لغت، به معنای نشان دادن خلاف آنچه پنهان است و نیز به معنای نیرنگ و خیانت آمده و در اصطلاح، به معنای اخفای عیب موجود یا اظهار ویژگی مفقود است. براساس روایات و متون فقهی، موارد ذیل را میتوان از مصادیق غش بر شمرد:
ـ مخلوط کردن کالای گرانقیمت با کالای ارزانقیمت؛81
ـ مخلوط کردن کالای باکیفیت و بیکیفیت؛82
ـ مخلوط کردن دو کالای غیر همجنس با یکدیگر (همانند شیر و آب83)؛
ـ مخلوط کردن کالای صحیح و معیوب؛
ـ مخفی نمودن عیب کالا84؛
ـ بیان خصوصیاتی که در کالا وجود ندارد به عنوان ویژگی کالا؛
ـ عالی معرفی کردن کالا به دروغ.
روشن است که همة مصادیق غش با صداقت ناسازگار و عین دروغ ـ به معنای اعم ـ است. اسلام با هرگونه غش، اعم از تدلیس،85 کتمان عیب86 و مخلوط کردن کالای مرغوب با نامرغوب87 (بهگونهای که قابل تشخیص نباشد)، مخالف است.
در روایات، غش در معامله به عنوان بدترین نیرنگها88 شمرده شده است. برای ایجاد انگیزة بیشتر نسبت به ترک این عمل غیر اخلاقی، آثار مخرّب دنیوی، مانند از بین رفتن برکت مال89، و عقوبت اُخروی خیانتکار90 تذکر داده شده است. همچنین ائمّة اطهار(ع) مردم را به جای غش، به خیرخواهی برای همدیگر دعوت کردهاند.91
اسلام مواردی را که شبهة فریبکاری در آن است، مانند فروش کالا در تاریکی یا کالایی که نیاز به نور بالا دارد در مکانی که نور کافی ندارد،92 مصداق غش شمرده است و با حسّاسیت بسیار، تأکید میکند: حتی فکر غش در معامله هم به ذهنتان خطور نکند.93 تأکید فراوان در روایات نسبت به پرهیز از غش، بیانگر تأثیر زیاد آن بر ناامن نمودن فضای صادقانه بازار است. میزان بالای غش، از عدم صداقت و در نتیجه، عدم شفّافیت بازار حکایت دارد.
با توجه به مفهوم «غش» و مباحث فقهی مربوط به آن، برای اندازهگیری میزان غش، متغیّرهای ذیل در نظر گرفته شده است:
ـ میزان کم فروشی (کم گذاشتن از وزن کالا، اعم از (وزن ثبت شده یا وزنی که از بسته به نظر میرسد)، کسر گذاشتن از مواد اولیة مورد انتظار طرف مقابل، و کم گذاشتن از کیفیت.
ـ میزان مخلوط کردن کالا به گونهای که برای عموم مردم روشن نباشد. (از متون روایی و مباحث فقهی سه نوع مخلوط میتوان استفاده کرد: مخلوط کردن کالای مرغوب با نامرغوب؛ مخلوط کردن کالا با اشیای بیارزش و مخلوط کردن کالا با کالاهای مضر (به ترتیب مانند مخلوط کردن شیر با آب، گندم با سنگریزه و مخلوط کردن مواد شیمیایی برای جذّابیت یا نگهداری کالا)؛
ـ میزان تبلیغات فریبنده (نورپردازی فریبنده، ظاهرسازی و چینش جذّاب، به کاربردن رنگها و افزودنیهای جذّاب در کالا)؛
ـ میزان ارائة اطلاعات نادرست (استفاده از نشانهای غیرواقعی، بستهبندیهای فریبنده، ثبت اطلاعات نادرست روی کالا، عدم درج تاریخ تولید و انقضا در مواردی که نیاز به تاریخ دارد.)
میانگین وزنی این چهار نماگر شاخص غش را تشکیل میدهد. این شاخص با وزن خاص خود، از متغیّرهای معیار اخلاق سلبی است که آن معیار، خود از متغیّرهای اصلی میانگین وزنی شفّافیت است.
2. تبانی: واحدهای اقتصادی در بازار میتوانند با سوء استفاده از خللهای قانونی با یکدیگر تبانی کنند و خلاف واقع را به عنوان واقع ارائه کرده، از برهم ریختن بازار سوء استفاده نمایند.
روایات با دقت نظر فراوان، به این سوء استفاده هشدار داده و دو نمونه از مهمترین مصادیق تبانی (نَجش و تدابُر) در بازار را نکوهش کردهاند. از نظر اسلام، کسی که مرتکب این اعمال در معامله شود از رحمت خداوند دور است.94 «نَجش»، یعنی کسی در تبانی با فروشنده و یا بدون تبانی و بدون اینکه قصد خرید کالایی داشته باشد، به تعریف و تمجید از آن بپردازد به پرداخت قیمت بالا علاقه نشان دهد تا دیگران را به خرید آن کالا با قیمت بالاتر ترغیب کند. «تدابُر»، عکس نَجش، به این معناست که کسی در تبانی با مشتری و یا بدون تبانی و بدون قصد فروش، قیمت کمتری ارائه دهد تا فروشنده را به کاهش قیمت مجبور سازد. نجش و تبانی، که نوعی بازارگرمی و خلاف صداقت بهشمار میآیند، علاوه بر اینکه نظام اطلاعاتی را مختل میکنند، خود ناشی از نقصان و بینظمی در شبکههای اطلاعاتی هستند.
علاوه بر نجش و تدابر، که نوعی تبانی در سطح خرد محسوب میشوند، در سطح کلان نیز بنگاههای اقتصادی میتوانند با استفاده از رانت اطلاعاتی، روند سریع تبادل اطلاعات را مختل نمایند و چون حداکثر نفع خویش را در کتمان اطلاعات میدانند، بازار را به سمت انحصار سوق دهند. بنابراین، هرقدر تعداد بنگاههای انحصاری بیشتر باشد جریان بهموقع اطلاعات کمتر اتفاق میافتد و بازار عملکرد شفّاف خود را از دست میدهد.
میزان تبانی در بازار را میتوان با توجه به موارد ذیل سنجید: تعداد مؤسسههای تولیدی انحصاری (به استثنای انحصار طبیعی)، میزان تبانی فروشنده (نجش)، و میزان تبانی مشتری (تدابر). این شاخص با وزن خاص خود، از متغیّرهای معیار اخلاق سلبی است که آن معیار، خود از متغیرهای اصلی میانگین وزنی صداقت است.
3. شاخصهای جبرانی
«خیار» اسم مصدر به معنای «اختیار فسخ» است که برای طرفین مبادله قرار داده شده است.95 در قانون مدنی ایران، به پیروی از متون فقهی، یک نظریة عمومی برای خیارات ایجاد شده است که در قوانین دیگر کشورها وجود ندارد. در ماده ۳۹۶ قانون مدنی یازده نوع خیار به صورت زیر ذکر و تعریف شده است: خیار مجلس، خیار حیوان، خیار شرط، خیار تأخیر ثمن، خیار رؤیت و تخلّف وصف، خیار غبن، خیار عیب، خیار تدلیس، خیار تبعض صفقه، خیار تخلّف شرط، و خیار شرط.
اصل وجود خیارات در بازار اسلامی امتیاز ویژهای محسوب میشود و یک معیار مهم برای صداقت بازار اسلامی است. قوانین تجارت بهگونهای تدوین شده است که زمینههای تحقق صداقت را در زمان انجام معامله فراهم سازد. در صورت متضرّر شدن افراد به دلیل نقصان اطلاعات، خیارات میتواند جبران کننده باشد. وجود خیارات در قوانین نشان میدهد اسلام برای برخورد صادقانه و اطلاعات کامل بازاریان پیش از معامله، اهمیت ویژهای قایل است، تا جایی که در خصوص خیار رؤیت در روایت آمده است که مشتری اگر 99 درصد کالا را رؤیت کرده و فقط یک درصد رؤیت نشده باقی مانده باشد، باز هم خیار رؤیت دارد.96
خیارات سبب میشود راههای فرار از صداقت تا حدی بسته شود و کسی نتواند از ناآگاهی طرف معاملة خود سوء استفاده کند. برای صورت گرفتن معامله، طرفین ناگزیرند صادقانه با یکدیگر برخورد نموده، اطلاعات کامل در خصوص کالا به یکدیگر دهند. این کار موجب رضایت و آگاهی طرفین و انتشار اطلاعات میان همة خریدارن و فروشندگان میگردد.97
انواع خیارات:
در بازار اسلامی، علاوه بر اینکه راههایی برای جبران نارسایی بازار نسبت به صداقت پیشبینی شده، راهکارهایی نیز برای جبران ممانعت از اطلاعات و پنهانکاری عمدی فراروی طرفین مبادله قرار داده است؛ بدین معنا که اگر هر یک از عوامل بازار بخواهد دربارة اطلاعات مربوط به کالا به نوعی پنهانکاری کند و اطلاعات مرتبط با کالا، همچون عیوب مخفی را بازگو ننماید تا از این طریق، طرف دیگر متضرر شود، قوانین بازار برای متضرر شده راههایی قرار داده است تا بتواند ضرر ناشی از عدم صداقت و پنهانکاری را جبران نماید.
همانگونهکه برخی فقها گفتهاند، خیارات نوعی ارفاق در حق طرفین مبادله است که اگر هر کدام با عجله و بدون دقت نظر اقدام به خرید کالا نمودهاند، بهگونهای که کالای معیوب دریافت کردهاند و یا بهایی بیش از قیمت عرفی کالا پرداختهاند، قانون اسلامی این اجازه را به آنها میدهد در صورتی که حق خیار را از خود ساقط نکرده باشند،98 از سازوکار خیارات استفاده کرده، جبران ضرر نمایند. این حکمت به تصریح فقها بسیار کارامد است.99 وجود خیارات در قوانین بازار و برخورداری آنها از ضمانت اجرا، موجب شفّافیت بازار میشود، فروشنده با علم به اینکه در صورت پنهانکاری، مشتری اختیار فسخ معامله را دارد، انگیزة اندکی برای عدم صداقت و کتمان اطلاعات خواهد داشت. از بین خیارات، خیار مجلس، خیار رویت، خیار تأخیر، خیار عیب، خیار غبن، خیار تخلّف شرط، خیار تبعض صفقه و خیار حیوان، برجستگی بیشتری در جبران نارسایی نسبت به صداقت و کتمان اطلاعات بازار را دارند. خیار مجلس، خیار رؤیت، خیار تأخیر، خیار حیوان، خیار عیب و خیار تبعض صفقه بیشتر نارسایی بازار را جبران میکنند، در حالی که خیار غبن و خیار تخلّف شرط بیشتر نارسایی ناشی از ممانعت عمدی اطلاعات و پنهانکاری را جبران مینمایند. گرچه میتوان گفت خیار تخلّف شرط و خیار عیب میتوانند به هر دو گروه مربوط باشند.
مکرّر مشاهده میشود که در بعضی بازارها، طرفین مبادله نسبت به حقوق شرعی خود یا طرف مقابل از جمله حق فسخ و خیار اطلاعی ندارند. روشن است که در صورت عدم اطلاع از وجود چنین حقی، انتظار از جریان یافتن این خیارات در بازار، انتظار بیجایی است. بنابراین، اولین نماگر میتواند میزان اطلاعات عوامل بازار نسبت به خیارات مورد ابتلای آن بازار باشد. از سوی دیگر، اگر این حقوق از ناحیة دولت و حاکمیت پشتیبانی نشود امکان عملیاتی شدن و وزن قایل شدن برای آن در بازار کاهش خواهد یافت. بنابراین، وجود این حقوق یعنی انواع خیارات در قانون، خود میتواند نماگر دیگری برای وجود آن در بازار باشد.
نماگر دیگری که میتوان برای سنجش این شاخص در نظر گرفت جریان خیارات در عرف بازار و تحقق آن در بازار است. بنابراین، با سنجش میزان اطلاعات طرفین مبادله نسبت به انواع خیارات، جایگاه آنها در قوانین کشور و میزان جریان آنها در عرف بازار، میتوان به حسّاسیت عوامل بازار نسبت به تحقق انواع خیارات در بازار اسلامی پیبرد.
میانگین وزنی این سه نماگر شاخص خیارات را تشکیل میدهد. این شاخص با وزن خاص خود، از متغیّرهای جریان خیارات است که آن معیار، خود از متغیّرهای اصلی میانگین وزنی صداقت بهشمار میآید.
جمعبندی و پیشنهادات
شاخص «صداقت» یک شاخص ترکیبی است که متغیّرهای آن ممکن است زمینهساز، فرایندی و یا جبرانی بوده و در عرصههای بینشی، ساختاری و رفتاری وجود داشته باشد. بهکارگیری این شاخص در کنار شاخصهای دیگر، میتواند وضعیت موجود بازار و تطابق آن با بازار مطلوب اسلام را ارزیابی کند. صداقت بازار به این است که عوامل آن، یعنی عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان، نوع برخورد هر یک با دیگری، فضای فیزیکی، نورپردازی، چینش کالا، و فضای حاکم بر بازار به طور پایدار، واقعنما باشد، به گونهای که انحراف از حقیقت یا وارونهسازی آن به هر نوع ممکن صورت نگیرد، و اگر به هر دلیل انحرافی از واقعیت صورت پذیرفت بازار انعطافپذیری لازم برای جبران آن را داشته باشد.
صداقت موضوعی اساسی در روابط اجتماعی، از جمله روابط عرضه و تقاضاست. تبلیغات کاذب، برچسبهای خلاف واقع، دروغ، فریب، غش، تبانی، خلف وعده، خیانت در امانت، و بیانصافی از مظاهر فقدان صداقت در بازار است. فقدان صداقت میان تولیدکنندگان و تقاضاکنندگان یا بازار، هزینههای زیادی بر آن تحمیل و آسیبهای فراوانی به آن و در نتیجه، بر جامعه وارد میکند. فقدان صداقت در بازار کار و عوامل تولید به عیبپوشانی، سرقت از کار و کم فروشی، بیمسئولیتی، فرصتطلبی، و سرانجام، به افت کیفیت و بازدهی پایین تولید میانجامد.
جدول (1)
شاخصها و نماگرهای صداقت در بازار اسلامی همراه با وزن هر شاخص و نماگر
شاخص |
نماگر |
نوع شاخص |
|
شناخت (احکام، اخلاق و قوانین) (19٪) |
میزان اطلاعات از ارکان، اصول، واجبات و محرّمات مبادله (52٪) میزان اطلاعات نسبت به مستحبّات و مکروهات مبادله و اخلاقیات بازار (13٪) میزان اطلاعات نسبت به قوانین و مقرّرات کشوری مربوط به بازار (34٪) |
زمینهساز |
|
قانونمندی و نظم (25٪) |
وجود قرارداد و تعیین نوع و طرفین مبادله (34/0) تعیین قیمت، مقدار و ویژگیهای کالا (23/0) نظم فیزیکی (41/0) |
فرایندی یا جریان بهموقع اطلاعات |
|
حاکمیت اخلاق اسلامی (ایجابی) (32٪) |
راستگویی (38%) |
سازگاری مبادله و قرارداد با واقعیت (نوع کالا، وزن، قیمت، زمان و شروط) (10٪) میزان سازگاری مشخصات یا برچسب کالا (وزن، قیمت، کیفیت، ترکیبات) با واقعیت (31٪) سازگاری تبلیغات با واقعیت (55٪) |
|
وفای به عهد (12%) |
تحویل بهموقع کالا و وجوه (ثمن و مثمن) (31٪) پایبندی به تعهدات مربوط به خدمات پس از مبادله (35٪) پایبندی به سایر تعهدات (تعهدات عمومی و مشروط در قرارداد) (33٪) |
||
امانتداری (29%) |
پرداخت به موقع ثمن و مثمن (28٪) مراقبت از کالا در زمان تعمیر (10٪) کمفروشی (61٪) |
||
انصاف (18%) |
نرخ سود (11٪) انواع کمفروشی (31٪) عدم ارتکاب محرّمات بازار (رباخواری، غش و تدلیس) (46٪) مدح کالای خود و مذمّت کالای دیگران (6٪) |
||
حاکمیت اخلاق اسلامی (سلبی) |
غش (55%) |
کمفروشی (انواع کمفروشی) (38٪) مخلوط کردن کالا به گونهای که برای عموم مردم روشن نباشد (33٪) تبلیغات فریبنده (15٪) ارائة اطلاعات غلط (17٪) |
فرایندی یا جریان بهموقع اطلاعات |
تبانی (44%) |
تعداد مؤسسههای تولیدی انحصاری (به استثنای انحصار طبیعی) (48٪) میزان تبانی فروشنده (نجش ) (31٪) میزان تبانی مشتری (تدابر) (18٪) |
||
جریان خیارات (21٪) |
اطلاعات طرفین مبادله نسبت به خیار (28٪) جایگاه خیار در قوانین کشور (28٪) جریان خیار در عرف بازار (36٪) |
جبرانی (جبران نارسایی بازار و ممانعت از اطلاعات) |
شاخص «صداقت» پیشنهادی در این مقاله که جزئیات آن در جدول شماره 1 نشان داده شده، مرکب است از: شاخص شناخت احکام با وزن 193٪ درصد، شاخص نظم و انضباط با وزن 246٪ درصد، شاخص خالص اخلاق (اخلاق ایجابی) با وزن 322٪ درصد و شاخص جریان خیارات با وزن 214٪ درصد. هر یک از عناصر اصلی، خود دارای متغیّرهایی است. هر یک از این متغیّرها نیز دارای وزن مخصوص به خود است. میانگین وزنی متغیّرهای هر عنصر، میزان نقش آن متغیّر در عنصر اصلی را تشکیل میدهد و میانگین وزنی عناصر اصلی، شاخص ترکیبی صداقت را مشخص میکند.
با در نظر گرفتن وزنهای نماگرها، شاخص صاقت را میتوان با استفاده از رابطه زیر محاسبه نمود.
شاخص صداقت = شناخت × 193٪ (ارکان، اصول، واجبات و محرمات ×52٪+ مستحبّات، مکروهات و اخلاقیات ×13٪+ قوانین و مقررات×34٪)+ قانونمندی و نظم × 246٪ (وجود قرارداد و تعیین نوع مبادله، و طرفین مبادله × 34٪+ تعیین قیمت، مقدار و ویژگیهای کالا × 23٪+ نظم فیزیکی بازار ×41٪) + حاکمیت اخلاق ایجابی منهای سلبی × 322٪ [راستگویی ×38٪ (سازگاری مبادله با قرارداد × 10٪+ میزان سازگاری مشخصات یا برچسب کالا با واقعیت × 31٪ + سازگاری تبلیغات با واقعیت ×55٪) + وفای به عهد × 12٪ (تحویل به موقع کالا (خدمت) و وجوه × 31٪ + پایبندی به تعهدات عمومی و مشروط ×33٪+ پایبندی به تعهدات مربوط به خدمات پس از مبادله ×35٪ ) + امانتداری × 29٪ (عدم وجود کمفروشی × 61٪ + مراقبت از کالا پس از قبض و اقباض و در زمان ارائة خدمات پس از فروش × 10٪ + پرداخت به موقع کالا و قیمت × 28٪ ) + انصاف × 18٪ (نرخ سود × 11٪ + رعایت میزان (فقدان انواع کمفروشی) × 31٪ + عدم ارتکاب محرّمات بازار (ربا، کمفروشی، غش و تدلیس) × 46٪ + عدم مدح کالای خود و مذمّت کالای دیگران × 6٪ ) – غش × 55٪ (کمفروشی × 38٪+ مخلوط کردن کالا × 33٪+ تبلیغات فریبنده ×15٪+ پنهانکاری یا ارائة اطلاعات غلط ×17٪) – تبانی × 44٪ (میزان تبانی مشتری × 18٪ + میزان تبانی فروشنده ×31٪+ تعداد مؤسسههای تولیدی انحصاری ×48٪)] + خیارات × 21٪ (اطلاعات طرفین مبادله نسبت به خیارات × 28٪+ جایگاه خیارات در قوانین کشور ×28٪+ جریان خیارات در عرف بازار ×36٪ )
اگر شناخت (احکام، اخلاق و قوانین) را با نماد Rec100، قانونمندی و نظم را با Dis101، خالص اخلاق (اخلاق ایجابی) را با Nmo102 و جریان خیارات را با Op نشان دهیم شاخص ترکیبی صداقت عبارت است از:
Honesty = Rec × (193٪) + Dis × (246٪) + Nmo × (322٪) + Op × 214٪)
به سیاستگذاران نظام بازار، به ویژه وزرات بازرگانی، پیشنهاد میشود به دلیل اهمیت اخلاق، به ویژه صداقت، در کارایی بازار، برای تنظیم شاخصهای سنجش میزان آن تلاش کنند و عوامل تأثیرگذار بر این موضوع را با حسّاسیت بیشتری شناسایی کنند و از این طریق، در نزدیکتر شدن بازار به شاخصهای بازار اسلامی تلاش کنند.
پینوشتها:
1. منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی (انگلیسی- فارسی)، ص385 ذیل واژه: index
2. ر.ک: سیدحبیبالله طباطبائیان و همکاران، «روششناسی ایجاد شاخص ترکیبی ارزیابی نوآوری در راستای الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت»، معرفت اقتصادی، ش4، ص 114.
3. ر.ک: میثم موسایی، فرهنگ تجارت.
4. ر.ک: منصور زراءنژاد، «تأملی در ویژگیهای بازار از نظر اسلام و تاریخ مسلمانان»، پژوهش اقتصادی، ش5 و 6.
5. ر.ک: ابوالفضل اکرمی، «بازار در تمدن اسلامی»، فصلنامه دانشگاه امام صادق (ع)، ش3.
6. هادی غفاری، نظام اقتصادی اسلامی صدر اسلام، ص181- 182.
7. ر.ک: سیدمحمدکاظم رجایی، «ویژگیهای بازار اسلامی در نظریه و عمل»، معرفت اقتصادی، ش3، ص 93- 118.
8. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ص 199.
9. حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 478.
10. ابن منظور محمدبن مکرم، لسان العرب، ص193.
11. خلیلبن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج5، ص56.
12. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص213.
13.محمّدبن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه، ج17، ص381، ح22794- ص382، ح22795.
14. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج69، ص260.
15. محمّدبن حسن حر عاملى ، همان، ج17، ص381، ص382، ح22797، ح22795.
16. همان، ج12، ص 285، حدیث4.
17. اسراء: 34؛ مائده: 1.
18. محمّدبن یعقوب کلینى، الکافی، ج2، ص14.
19. همان، ج5، ص151.
20. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج5، ص150؛ محمّدبن حسن حر عاملى ، همان، ج17، ص381؛ میرزاحسین نورى، مستدرکالوسائل، ج13، ص247
21. اعلی: 16-17.
22. نور: 33؛ سیدمحمّدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج8، ص93؛ محمّدبن مسعود عیاشى، کتابالتفسیر، تحقیقِ سیدهاشم رسولى محلاتى، ج2، ص23.
23. اسراء: 38.
24. کهف: 46.
25. محمّدباقر مجلسى، همان، ج74، ص112.
26. میرزاحسین نورى، همان، ج11، ص219، ح12794، محمّدباقر مجلسى، همان، ج74، ص133.
27. صف: 10.
28. نهج البلاغه، ترجمة سیدجعفر شهیدی، قصار الحکم 113.
29. توبه: 111.
30. محمدجواد توکلی، «درآمدی بر فلسفة اخلاق تجارت با رویکردی اسلامی»، معرفت اقتصادی، ش 1، ص31ـ7.
31. محمّدباقر مجلسى، همان، ج100، ص95.
32. همان، ج72، ص94 و 171.
33. محمّدبن یعقوب کلینی، همان، ص85.
34. محمّدباقر مجلسی، همان، ج88، ص235.
35. همان، ج100، ص82.
36. همان، ج72، ص189؛ ج73، ص348.
37. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج 5، ص153.
38. محمّدباقر مجلسى، همان، ج100، ص82.
39. محمّدبن حسن حر عاملى، همان، ج 17، ص459، ح22993.
40. محمد نهاوندیان، درآمدی بر اخلاق کسب و کار در محیط جهانی، ص45-64.
41. بقره: 282.
42. میرزاحسین، نورى، همان، ج13، ص260، ح15298، 15297 و 15296.
43. ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج2، ص388.
44. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ.»
45. «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى.»
46. «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ.»
47 .«وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً.»
48َ .«فَإِنْ کانَ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفیهاً أَوْ ضَعیفاً أَوْ لا یَسْتَطیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ.»
49. «ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ.»
50. «وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى أَلاَّ تَرْتابُو.»
51. وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثاً- 4/ 87
52. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج2، ص 56.
53. توبه: 119؛ محمّدباقر مجلسى، همان، ج67، ص282.
54. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج2، ص239.
55. محمّدباقر مجلسى، همان، ج66، ص3.
56. محمّدبن حسن حر عاملى، همان، ج12،ص285، حدیث7.
57. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج5، ص133.
58. محمّدبن حسن حر عاملى، همان، ج12،ص285، حدیث7.
59. همان، ج 19، ص69، ح24171.
60. قدرتاله انصارى شیرازى، و همکاران، موسوعة أحکامالأطفال و أدلتها، ج3، ص481.
61. میرزاحسین نورى، همان، ج16، ص97، ح19266.
62. همان، ص9، ح41926.
63. غلامرضا سلطانی، تکامل در پرتو اخلاق، ج2، ص9.
64. عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالحکم، حدیث2083.
65. همان، حدیث، 2335
66. معارج: 32.
67. محمّدبن یعقوب کلینی، همان، ص85.
68. نساء: 5.
69. محمّدبن محمّد نعمان مفید، امالی، ص245.
70. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ص68.
71. نحل: 90.
72. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج2، ص14.
73. عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ص391، ح8981.
74. همان، ح8996 و ح9056.
75. محمّدبن حسن حر عاملی، همان، ج17، ص395.
76. نهج البلاغه، 3 |110.
77. نعمانبن محمد تمیمی، دعائم الاسلام، ج2، ص36.
78. اعراف: 85.
79. مطففین: 1.
80. مطففین: 2 و3.
81. محمّدبن یعقوب کلینى، همان،ج5، ص183؛ محمّدبن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، ج7، ص34، محمّدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص207.
82. محمّدباقر مجلسی، همان، ج100، ص101، محمّدبن یعقوب کلینى، همان،ج5، ص161.
83. محمّدبن علی صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 272.
84. محمّدبن حسن طوسی، همان، ج7، ص139.
85. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج5، ص153.
86. همان، ص151.
87. همان، ص183.
88. عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ص360، ح8147.
89. محمّدبن حسن حر عاملى، همان، ج17، ص283.
90. آل عمران: 161.
91. محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج2،ص208.
92. محمّدبن على صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص272، ح3980.
93. همان، ج4، ص15.
94. محمّدبن حسن حر عاملى، همان، ج17، ص458، ح22991 و ص459، ح22993.
95. محمّدبن مکرم ابنمنظور، لسانالعرب، ج4، ص267.
96. محمّدبن حسن حر عاملى، همان، ج18، ص28ـ29، ح23065.
97. هادی غفاری، همان، ص175.
98. محمّدبن حسن حر عاملى، همان، ج18، ص25، ح23059.
99. سیدابوالقاسم موسوى خوئى، مصباحالفقاهة، ج6، ص 176.
100. Recognition.
101. Discipline.
102. Net Moral.
منابع
نهجالبلاغه، ترجمة سیدجعفر شهیدی، تهران، علمی و فرهنگی، 1374.
ابنمنظور، محمّد بن مکرم، لسانالعرب، بیروت، دار صاد، 1414ق.
ابوالحسنی نیارکی، فرشته، تحلیل مفهوم صداقت و گونههای آن، در: چکیده مقالات همایش صداقت، دانشگاه تهران، 1389.
اکرمی، ابوالفضل، «بازار در تمدن اسلامی»، فصلنامه دانشگاه امام صادق(ع)، ش3، بهار 1375.
انصارى شیرازى، قدرتاله، و همکاران، موسوعة أحکام الأطفال و أدلتها، قم، مرکز فقهى ائمه اطهار علیهمالسلام، 1429ق.
تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1366.
تمیمی، نعمانبن محمد، دعائم الاسلام، چ دوم، مصر، دارالمعارف، 1385ق.
توکلی، محمدجواد، «درآمدی بر فلسفة اخلاق تجارت با رویکردی اسلامی»، معرفت اقتصادی، ش1، پاییز و زمستان1388، ص7-31.
راغب اصفهانى، حسینبن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق و تصحیحِ صفوان عدنان داود، بیروت، دار العلم، الدار الشامی، 1412ق.
راوندى، قطبالدین، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1405ق.
رجایی، سیدمحمّدکاظم، «ویژگیهای بازار اسلامی در نظریه و عمل»، معرفت اقتصادی، ش3، پاییز و زمستان1389، ص93- 118.
زراءنژاد، منصور، «تأملی در ویژگیهای بازار از نظر اسلام و تاریخ مسلمانان»، پژوهش اقتصادی، ش5 و 6، 1383.
سلطانی، غلامرضا، تکامل در پرتو اخلاق، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1374.
مفید، محمّدبن محمّد نعمان، الامالی، بیروت، دارالتیار الجدیدو دارالمرتضی، 1978ق.
صدوق، محمّدبن على، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
ـــــ، معانیالأخبار، قم، جامعه مدرسین، 1361.
طباطبائى، سیدمحمدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعة مدرسین، 1417ق.
طباطبائیان، سیدحبیبالله و دیگران، «روششناسی ایجاد شاخص ترکیبی ارزیابی نوآوری در راستای الگوی اسلامی وایرانی پیشرفت»، معرفت اقتصادی، ش4، بهار و تابستان 1390، ص107- 126.
طریحى، فخرالدین، مجمعالبحرین، تحقیقِ سیداحمد حسینى، تهران، کتابفروشى مرتضوى، 1375.
طوسی، محمّدبن حسن، تهذیبالاحکام، تصحیحِ سیدحسن خرسان، بیروت، دارالاضواء، 1406ق.
عاملی، جعفر مرتضی، السوق فی ظل الدوله الاسلامیه، بیجا، الدارالاسلامیه، 1408ق.
حر عاملی، محمّدبن حسن، وسائلالشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.
عیاشى محمّدبن مسعود، کتاب التفسیر، تحقیقِ سیدهاشم رسولى محلاتى، تهران، چاپخانه علمیه، 1380ق.
غفاری، هادی، نظام اقتصادی اسلامی صدر اسلام، تهران، دانشگاه پیام نور، 1386.
فراهیدى، خلیلبن احمد، کتاب العین، قم، هجرت، 1410ق.
فرگوسن، شارل، نظریه اقتصاد خرد، ترجمة محمود روزبهان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1368.
فرهنگ، منوچهر، فرهنگ علوم اقتصادی (انگلیسی ـ فارسی)، تهران، پیکان، 1379.
فیض کاشانى، ملا محسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، 1406ق.
کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1365.
مجلسى، محمّدباقر، بحارااأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلماتالقرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.
مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1374.
موسایی، میثم، فرهنگ تجارت، بیجا، جامعهشناسان و مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، 1383.
موسوى خوئى، سیدابوالقاسم، مصباحالفقاهه، مقرر: شیخ محمدعلى توحیدى، بیجا، بینا، بیتا.
نراقی، ملااحمد، معراجالسعاده، قم، هجرت، 1378.
نورى، میرزاحسین، مستدرکالوسائل و مستنبطالمسائل، قم، مؤسسه آل البیت (ع)، 1408ق.
نهاوندیان، محمد، درآمدی بر اخلاق کسب و کار در محیط جهانی، تهران، مرکز مطالعات جهانی شدن، 1385.
هال واریان، تحلیل اقتصاد خرد، ترجمة رضا حسینی، تهران، نی، 1385.
West, Edwin. G., Adam Smith and Modern Economics, England, Edward Elgar Publishing Limited, 1992.
سیدمحمدکاظم رجایی استادیار گروه اقتصاد مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) smk_rajaee@yahoo.co.uk
مصطفی کاظمی کارشناس ارشد اقتصاد مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) mo_kazemi59@yahoo.com
323/ع